حال فرض کنید پیش از انتخابات، بررسی ادعاهای یک کاندیدا نشان داده که مدارک و سندهای موجود با آنچه در بارهاش گفته شده، همخوان نیست. تلاش برای دستیابی به اطلاعات بیشتر، منتهی به برخورد با سدهای بزرگتری حتی در خارج از کشور شده و امکان ارزیابی ادعاها به راحتی میسر نبوده است.
باز فرض کنید این کاندیدا با نزدیک به ۵۰٪ آرا انتخاب شده باشد. آیا جزئی از حاکمیت نیست؟ نباید ادعاهای فردی که در قدرت است سنجیده شود؟ آیا بررسی مستندات موجود و طرح سوال و حتی اتهام بر پایه مدارک، امری غیر اخلاقی است، اما مثلا گیر دادن به رئیس جمهوری منتخب سال ۸۴ با درصدی بیشتر از منتخب جدید، دزد خواندنش و احمق دانستنش و او را «ان» نامیدن، اخلاقی است؟
اگر رسانهای خبر از تغییر فامیل احمدینژاد داده باشد، بدون بررسی قبول کردهایم و او را جدیدالاسلام خواندهایم (مگر جدیدالاسلام بودن چه عیبی دارد؟)
احمدینژاد را «احمق»، «عقب افتاده»، «کریه» و … نمایش دادیم. مگر او زمان منتخب بخش بزرگی از مردم نبود؟
مدرک «کردان» فاجعه بود، اما پیگیری و بررسی ادعای حسن روحانی در سال ۱۳۵۸ که خود را «دکتر» خوانده و هزاران هزار رای دهنده مجلس در دورههای مختلف را به خطا انداخته، میشود «از بین بردن امید مردم»! هم روزنامهاش هست و هم در سایت مجلس قابل پیگیری است. برخی فرض میکنند که باید از کنار این مساله گذشت و مهم، روش او در مملکتداری است. دروغ را توجیه میکنند و میگویند کدام سیاستمدار است که دروغ نمیگوید؟ سوال اینجاست: آیا استفاده آگاهانه از عنوان جعلی و تکرار یک دروغ به شهروندان میتواند الگویی از روشهای فردی یک مدیر را به مردم نشان دهد؟ آیا مردم میتوانند بعد از آگاهی از این مساله، از مدیر منتخب خود، مسوولیت بیشتری بطلبند و نظارت بر کار او را پاس بدارند؟
…
به عنوان کارتونیستی که «هاله نور» احمدینژاد به نامش ثبت شده و بیشترین کارتون و کاریکاتور از او را کشیدهام، میتوانم ادعا کنم که در نقد و مسخره کردن او کوتاهی نکردهام و قاعدتا از مخالفانش هم محسوب شدهام. پس حداقل در حمله به منتخب اکثریت مردم پیشتاز هم بودهام!
برای من و همکارانم، در اکثریت بودن «مدیر» نظام جمهوری اسلامی، فرقی نمیکند و نخواهد کرد. برای دیگران هم نباید فرقی بکند. باید او را بر اساس گذشتهاش، رفتارش و اعمالش بسنجیم. حالا میخواهد ۹۸٪ آرا را بهدست آورد یا ۵۱٪.
سالها پیش از خارج از کشور، با یکی از مدیران سابق نظام که فردی بسیار خوشنام هم هست تماسی تلفنی گرفتم و با زبان بی زبانی در باره اعدامهای سال ۶۷ و سکوت مسوولان پرسیدم. گفت که «اکثریت» مردم حامی امام بودند و با فرمان او مخالفتی نداشتند. به عبارتی، بهانه سکوت بسیاری از مسوولان در برابر «جنایت علیه بشریت» سالهای ۶۰ و بهویژه اعدامهای بعد از صدور قطعنامه را به همراهی «اکثریت» با «امام» توجیه کرد.
آیا دموکراسی به معنای گردن نهادن به هر آنچه اکثریت میگوید است؟ یعنی اقلیت حقی ندارد؟ مگر غم بزرگ خیلی از ماها در سال ۸۴ این نبود که اکثریتی احمدینژاد را برگزیده بودند، حتی با وجود تمام شبهاتی که بر مرحه نخست انتخابات وارد کرده بودیم؟
برای من و برای همکارانم، حق «اکثریت» بسیار بسیار محترم است. رای دادهاند و باید شادیشان را پاس داشت، اما این سبب نمیشود که نقاط تاریک کارنامه منتخب ۵۱٪ مردم را نبینیم.
فراموش نمیکنم وقتی روزنامهای در شیکاگو که تحریریهاش حامی باراک اوباما بود، در همان زمان رقابتهای انتخاباتی، مساله معامله مشکوک ملکی توسط کاندیدای حزب دموکرات را به رخ کشید، تا جایی که اوباما کار خود را «اشتباه» خواند و اظهار «پشیمانی» کرد.
ممکن است نسبت به بسیاری از رسانههای وزین، لحن برخی مطالب، از جمله نوشتههای خودم نامناسب باشد، اما یک چیز برای همه ما مهم است: «حساب پس کشیدن از کسانی که اختیار جان و مال مردم ما دستشان است.» من انتقادها را می خوانم و قدرشان را هم میدانم، اما اهانت، تهمت و تحقیر را نادیده میگیرم یا حذف میکنم، چرا، چون انرژی مثبت برای بررسی بیشتر را میگیرد.
از همکاران روزنامهنگار که ممکن است از ما دلآزرده باشند هم دعوت میکنم برای نشان دادن راههای مناسبتر تحقیق در باره سیاسیون، روشهای سلبی را کنار بگذارند و خود پا به میدان بگذارند. دلیلی ندارد که یک رسانه شهروندی در پیگیری رد حاکمان (حتی محبوب بخشی از جمعیت) تنها بماند و رسانههای بزرگتر کارشان نادیده گرفتن «فکت»ها باشد و توجیه نادیده گرفتن مسائل.
فرض کنید کاری «پرطرفدار» نیست. اما اگر کاری درست باشد، باید در انجامش کوتاهی کرد؟
فرض کنید ما در خودنویس، راهی به لحاظ تکنیکی خطا میپیماییم، چرا شما راه درست را طی نمیکنید تا ما بیاموزیم؟ آیا کار روزنامهنگار تنها شرکت در راهپیمایی این جناح یا آن جناح و سو استفاده از شبکه اجتماعی این رسانه و آن رسانه است برای دعوت بخشی از مردم به انجام فعالیتی سیاسی؟
الان بعد از سالها کار مشترک با شهروند روزنامهنگاران، خوشحالم رسانهها بیشتر در باره حقوق نقض شده اقلیتها مینویسند، در باره اعدامهای دهه ۶۰ مقاله سفارش میدهند و به خاطر گفتگویمان با زهرا رهنورد در ارتباط با اعدامهای گسترده زمان خمینی، کمتر طعنهمان میزنند. چرا که نه؟ احتمالا کاری را درست انجام دادهایم…شاید!
این به معنای نادیده گرفتن ضعفها و خطاهایمان نیست. با هم رشد میکنیم و با هم پیش میرویم. از نقد و برخوردهای غیر سلبی استقبال میکنیم و از شهروند روزنامهنگارانی که کمک کردند مساله «کپی» بودن بخشی از خلاصه رساله حسن روحانی کشف شود و در اختیار مخاطبانی بسیار زیاد قرار بگیرد، خاضعانه ممنونیم.
اگر «نورافشانی» به نقاط تاریک کاری خوب و اخلاقی محسوب میشود، باید از «چراغقوه» بهدستان سابق پرسید چرا باتری عوض نمیکنند و به جای توجیهگری سیاسی، به کار قدیمی خود یعنی کشف حقیقت نمیپردازند؟ کسی مانعشان شده؟ نمیدانم! اینک باید امتیاز بیشتری به شهروند روزنامهنگاران داد.
تشکر ویژه از شهروند روزنامهنگاران - نیک آهنگ کوثر
No comments:
Post a Comment